شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت



هو

دیشب در خواب دیدم در هوا پرواز می کردم و به سوی آسمان بالا میرفتم. بسیار پرواز کردم تا به زیر قبه ای رسیدم که در سطح مقعر آن آینه بزرگی بود. خود را در آن مشاهده کردم. سپس پرواز کردم و آینه های بسیاری را به همان شکل توصیف  شده دیدم و در تمام آن ها خود را با تمام قامت می دیدم سپس پرواز کردم و بالا رفتم تا رسیدم به دیواری که در اطراف آن اسماء خداوند متعال نوشته شده بود در خواب متوجه شدم که این ابتدای وصول به مقام لاهوت است، به فضل خداوند منعم . من بر آن طواف کردم ، بر اسمی بعد از اسمی تا تعدادی از اسماء و گویا به هنگام طواف بر گرد اسماء ، مانند پروانه واصلی بودم گرد چراغ ، در نهایت شوق و وجد. هنگامی که از خواب بیدار شدم ، خدارا شکر کردم و همواره منت او راست.

مکاشفات شیخ محمد جواد انصاری همدانی


هو

حضرت وصی امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام:


هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد. پس آنگاه که مرا به این معرفت شناخت ، هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده ، سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است و هر کس که از شناخت آن کوتاهی نمود و به آن نرسید ، شک کننده و تردیدگر است. معرفت من به نورانیت معرفت خداوند عزوجل است و معرفت خداوند عزوجل ، معرفت من به نورانیّت است.

حدیث معرفت به نورانیت


هو


هیچ راهی برای شناخت خدا جز معرفت امام به نورانیتش نیست همانطور که امام علیه السلام فرمود : معرفت من به نورانیت معرفت خداست ، پس معرفت پیدا کردن به نورانیت همان ظهور نور لاهوتی امام است که در قلب عارف سالک در راه ولایت امام نمایان می شود.

میرزا ابوالقاسم شریفی ذَهَبی (راز) شیرازی
ترجمه رسالهٔ قنوتیه




هو

در سال ۷۴۸ قمری در خراسان ، هنگامی که در ابتدای سلوک و ریاضت بودم ، خواب دیدم که ایستاده ام و به آسمان می نگرم. در قسمت شمال آسمان مستطیلی به طول ۱۰ متر و عرض حدود ۴ متر بود. در این مستطیل با طلا بر زمینه ی لاجورد با حروف درشتی همه ی مستطیل را نام های (الله) ، (محمد) ، و (علی) پر کرده بود. تمام عالم از نور این شکل و نام هایی که در آن نوشته شده بود ، لبریز گردیده بود. مردم بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت او صلوات می فرستادند و من نیز چنین می کردم. در خواب فرشته ای درباره این وضع و چگونگی آن سؤال کردم ، ولی او از سر این ماجرا اظهار بی خبری کرد. آنگاه شنیدم که هاتفی با صدای بسیار رسا از آسمان ندا در داد که:

(( این رازی است که اگر برای تو و جهانیان روشن گردد ، خواهی دانست که ، هستی و وجود ، مبتنی بر این نام های سه گانه است زیرا که آن صورت حق تعالی و صورت ظاهر و باطن اوست ))

علامه سید حیدر آملی
مقدمه نص النصوص



نمودار ترسیم شده به قلم سید حیدر آملی، مربوط به مکاشفه اش در آسمان شبانگاهی بغداد (نسخه استانبول، کرولا ۱۴۷۰، برگ ۴۹ b)


هو


جمیع کمالات قلب و روح و سر و خفی و اخفی منوط و موقوف اند به متابعت علی مرتضی ، پس لازم گیریم متابعت او را زیرا که سرالاسرار و عروة الوثقی و کنز اسرار نبوت است. و آن را که به مرابطه ولوی به متابعت آن ذات اقدس علوی درآمد فقد فاز فوزا عظیما و آن را که به مخالفت با ولایت حضرتش برخواست فقد ظل ظلالا بعیدا


اُ-ش

جمعه ۲۶ بهمن


هو


ملاقات السید النجیب ، قدوه العرافاء الراشدین میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازی و فخرالحکماء المتبحرین حاج ملاهادی سبزواری در بلده سبزوار


در رفتن و مراجعت ، هردو در بلده سبزوار خدمت جناب معلی الالقاب افضل الکماء المتالهین ، حاج ملاهادی سبزواری ، ادام الله برکاته ، فیض یاب شدم ، و کمال احترام و التفات را در باره فقیر نمودند. در رفتن و مراجعت هر دو را دیدن فرمودند و ضیافت نمودند ، و ده پانزده نفر از تلامیذ و شاگردان خود را به دیدن فقیر ، با جناب آقازاده خود ، ملامحمد ، فرستاد و دستورالعمل ذکر و سلوک از فقیر به امر حاجی گرفتند ، و دو فرمایش به فقیر فرمودند ، یکی آنکه فرمودند: من در غیاب شما به خیال و یاد شما حرکت می کردم ، و عبارت دیگر آنکه ، ما شمارا از اهل حقایق می دانیم و خود را از اهل دقایق ، و کتب و مثنویات شمارا دیده ایم و حظها کرده ، و التماس دعا فرمودند، و در معارف الهیه و مقامات اولیاء بسیار با هم صحبت داشتیم . الحق مرد بزرگ و فاضلی می باشند.


میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازی

رساله منامیه


هو


آن چیزی که در عرفان شیعی به آن بسیار پافشاری شده است اقبال قلب است. اقبال قلب را نمی توان مساوی نفی خواطر دانست ، نفی خواطر در عالم ذهن است و اقبال قلب در عالم قلب. در عرفان شیعی اقبال قلب رتبه ی اول را دارد ، فلذا در عرفان شیعی چون رتبه ی اول را اقبال قلب به خودش اختصاص داده است لازمه اش که حب قطب (*) است تاکید شده است. در عرفان شیعی رتبه ی اول اقبال قلب است آن هم به حب ولی ، یعنی شما باید در ولایت ولی آنقدر جذب بشوی تا آن حقیقت توحید بروز کند در قلب ، نه صرفا در ذهن .چون قلب رئیس الاعضاست وقتی که قلب موحد شد ذهن نیز موحد می شود.


(*)ولی حاضر ناظر امام معصوم


استاد آریانفر


هو

روزی هجده بار خلع بدن نمودن سندالعرفان قدوة العرفاء الراشدین السید النجیب میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازی


ذکر و فکرم داد و در خلوت نشاند
از حضیضِ تن به اوج دل رساند

سِیر ها حاصل شدم از کشف و دید
هرچه کردم عرض او کم می شنید

آخرم گفت ، ای پسر ، اینجا بایست
در طریقت دل به این ها بسته نیست

سعی کن تا خلع تن حاصل شود
گرددت دل زنده ، جان کامل شود

چون شود خلع بدن حاصل تو را
نفس میرد ، دل شود کامل تو را

در ریاضت روز و شب من تن زدم
تا دمی خلع بدن حاصل شدم

عرض کردم من به پیر راهنما*
خلع تن آمد نصیبم از خدا

گفت: رو کین اظطرار است ، ای پسر
تن بزن جان ز اختیار آید به در

در ریاضت تن زدم من روز و شب
تا عیانم آمد آثارِ عجب

روز هجده بار خلع تن آمد مرا
حاصل آمد راه روشن مرا

عرض کردم نزد پیر نامدار
خلع تن آمد نصیبم ز اختیار

گفت این دم سیرِ تو رحمانی است
بی خطر از لمهٔ شیطانی است

میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازی
رساله مرآت العارفین

*منظور مولانا محراب گیلانی طاب ثراه می باشد ، مؤلف طرائق الحقایق دربارهٔ او می نویسد: مولانا محراب جیلانی در زهد و انزوا و اعراض از ماسوا وحید عصر خود بوده و مرتبهٔ فضیلت، خصوص در مرتبهٔ علوم و معارف یگانه زمانه است.


هو

به اعتقاد من [که البته خلاف واقع هم نیست] مقام کمترین و کوچکترین وزیر از وزرای حضرت مهدی علیه السلام  هزاران بار بالاتر از مقام شیخ [محی الدین عربی] و امثال اوست. و نسبت شیخ به حضرت مهدی در حقیقت مانند نسبت عرش است نسبت به قلب عارف، چنانکه بایزید بسطامی فرموده: (اگر عرش و آنچه را که در اوست هزاران هزار برابر کنند و در گوشهٔ قلب عارف نهند، هرگز آن را حس نخواهد کرد). البته این حاکی از مقام بایزید است وگرنه اگر می گفت(صد ها هزار هزار برابر کنند) باز هم نسبت قلب عارف اندک و ناچیز می بود. غرض اینکه اگر شیخ و امثال او را صدها هزار برابر، بر هم بیافزایند باز به پای حضرت مهدی نخواهند رسید. اساسا نه تنها شیخ [محی الدین عربی] و امثال او هیچ نسبتی [در مقامات] با حضرت مهدی ندارند، بلکه انبیاء و رسولان و اوصیاء و اولیای دیگر هم چنین هستند، زیرا آنان قطره ای از یکی از دریاهای کمالات او، و ذره ای از یک از خورشیدهای استعدادات او هستند، کما اینکه خود شیخ محی الدین بن عربی نیز گفته است: ( انبیای مرسل از آنجا که ولی هستند، نمی توانند آنچه را که گفتیم بجز از مشکاة خاتم اولیاء ببینند، تا چه رسد اولیایی که مادون آنها هستند)

علامه سید حیدر آملی
جامع الاسرار و منبع الانوار-بند ۸۹۶-در اسرار نبوت و رسالت و ولایت


هو

کشف قلبی میرزا فتحعلی (شمس الدین) بن میرزا بابا ذهبی (راز) شیرازی

شبی از شب ها در کشف قلبی خود می دیدم که قلب مشغول به ذکر  الهی است و پیکر معنوی فقیر در طیران است تا آنکه رسیدم در عمارتی ؛ دیدم یکی از افراد نشسته در کمال توجه و ابدا شاعر در آن عالم نیست. پیشتر رفته دیدم حضرت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را که نشسته و جمعی از اصحاب آن بزرگوار در عقب ایشان صف کشیده و نشسته اند و مشغول به توجه می باشند و حقیقت انسانی متجلی است. در آن مکان به شرف دست بوسی مولای خود رسیدم.

میرزا فتحعلی بن میرزا بابا ذهبی شیرازی
رساله در بیان معرفت به نورانیت امیرالمؤمنین علیه السلام- باب سوم در بیان قطب ناطق و صامت و ولایت کلیه و جزئیه که مسمی است به شمسیه و قمریه


هو

ای طالب سالک الهی ! طالب انسان کامل و ولی الهی و کبریت احمر باش که در هر عصر نادر است و  وجودش دُر نایابی مثل کبریت احمر است و شناسایی او به حقیقت ممکن نیست مگر به دیده دل و شناسانیدن او را به سالک طالب با حضرت حجت و امام عصر -علیه السلام- یا یکی از ائمه هدی -علیهم السلام- است , در خواب یا بین النوم و الیقظه , تا صاحب یقین گردد در حق او و جلالت باطنی او را به صورت قلب خود در باطن مشاهده نماید , ظل باطنی چنین کاملی در حقیقت ظل الله معنوی است , بر سر سالک باعث هدایت او به راه حق و نجات او از شیطان است.

میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازی
قوائم الانوار و طوالع الاسرار



هو

حکیم غیر عامل ، سلوک راه ظاهر تنها کرده ، و در راه باطن قدمی نپیموده ، چه نتیجهٔ پیمودن راه باطن رسیدن است به خدا و رسیدن به خدا ممکن نیست مگر به مجرد شدنِ بالفعل و وارستن از قید جسم بالکلیه ، چه با جسم و تعلق با جسم به خدائی که نه جسم است و نه متعلق به جسم ، نتوان رسید. و نفس تا مهذب نشود علاقه اش لامحاله با جسم باقی است و آن هر آینه کُندهٔ پای اوست و از پای کنده دار ، راه پیمائی نیاید ، پس تا علاقهٔ جسم باقی است از خدا محروم باشد. و تهذیب نفس به تهذیب اخلاق اوست که موجب قطع علاقه اوست از جسم.

مرتبه معرفت بالاتر از مرتبهٔ حکمت است و مطلب عرفاء عزیزتر [است] از مطلب حکماء ؛ چه مطلب حکماء قطع تعلق نفس ناطقه است از جسمانیت و پیوستن به ملأ اعلی و عالم مجردات ، و مطلب عرفاء قطع نظر از جمیع ماسوی و تحصیل مقام فناء و پیسوتن به عالم بقاء [است]. و مطلب حکماء و عرفاء هر دو بالاتر است از مطلب زهاد و عباد ، چه مطلب زهاد و عباد گذشتن از جسمانیات نیز نیست ؛ بلکه گذشت است از لذات جسمانیهٔ دنیویهٔ فانیهٔ و توقع لذت جسمانیهٔ اخرویهٔ باقیه.

حکیم متأله شیعی ملاعبدالرزاق فیاض لاهیجی
گوهر مراد صفحه ۶۸۴



هو


اگر احیانا صاحب کمالی از این علوم غریبه داند ، بدان التفات ننماید و اگر به ظهور آورد ، بگوید که این چیز از علوم غریبه است نه کرامت تا سبب هدایت خلق الله باشد نه سبب ضلالت. و اگر نعوذبالله من ذلک ، کسی از علوم غریبه چیزی داند ، در لباس کرامت ظاهر کند ملبّس [فریب کار و مکار] باشد و ملبّس از جنود ابلیس است. شنوده باشی که بعضی از هنود [هندی ها] در هوا می پرند بلی این معنی ، ممکن است از غیر طایفهٔ اهل الله ، بدان سبب که حالا در این زمان ، بسیار جوکیان هستند در بلاد هند که می پرند [پرواز می کنند] و حال آنکه خارج از دین و داخل کفرند.


سید محمد نوربخش

رسایل نوربخشیه - رساله تلویحات - صفحه ۲۵۳


هو


اگر سالک به نور ولایت پیر عشق و ولی کامل الهی و ریاضات شاقه ، صاحب چنین قلبی بگردید که مرآت ثانیه حق نما است ، می بیند در این حالت به عین قلبی خود حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را و می رسد به بلدان حضرت که مسمی به جابلقا و جابرصاست و مستفیض می گردد از فیض خدمت او به قدر صفاء و وسعت قلب خود و می گردد صاحب الهام به سمع قلبی خود و اگر قابل باشد از برای عهد و بیعت ولایت آن حضرت ، عهد می گیرد آن حضرت از او به عهد ولایت و میثاق توسل و محبت خود.


میرزا ابوالقاسم الحسینی الشریفی الذهبی (راز) شیرازی

قوائم الأنوار و طوالع الأسرار ، خاتمة الکتاب ، صفحه ۷۰۵


هو


جذبه آن است که با بارقه ای الهی دفعتاً معارف بسیاری برای عارف حاصل شود و سلوک آن است که برای رسیدن به آن معارف ، درجات و مقامات مناسب با آن را یکایک طی کند. اهل شهود یا همهٔ درجات را با سلوک طی می کنند ، در این صورت سالک محض اند یا همهٔ درجات را با جذبه می پیمایند ، در این حالت مجذوب محض اند یا اوایل راه را با سلوک می پیمایند و در اواخر جذبهٔ الهی نصیب آن ها می شود ، این گروه سالک مجذوب اند یا اینکه اول جذبه ای نصیب آن ها می شود ؛ لیکن در انتهاء ناگزیر از سیر و سلوک اند. این عده مجذوب سالک اند. برای کسی که ابتدا جذبه نصیب او شده ولیکن بعد از آن به طریق عادی راه را ادامه می دهد ادامهٔ کار مشکل و توانفرساست.


علامه جوادی آملی

عین نضاخ تحریر تمهید القواعد جلد دوم صفحه ۱۴۸


هو


جذبه آن است که با بارقه ای الهی دفعتاً معارف بسیاری برای عارف حاصل شود و سلوک آن است که برای رسیدن به آن معارف ، درجات و مقامات مناسب با آن را یکایک طی کند. اهل شهود یا همهٔ درجات را با سلوک طی می کنند ، در این صورت سالک محض اند یا همهٔ درجات را با جذبه می پیمایند ، در این حالت مجذوب محض اند یا اوایل راه را با سلوک می پیمایند و در اواخر جذبهٔ الهی نصیب آن ها می شود ، این گروه سالک مجذوب اند یا اینکه اول جذبه ای نصیب آن ها می شود ؛ لیکن در انتهاء ناگزیر از سیر و سلوک اند. این عده مجذوب سالک اند. برای کسی که ابتدا جذبه نصیب او شده ولیکن بعد از آن به طریق عادی راه را ادامه می دهد ادامهٔ کار مشکل و توانفرساست.


علامه جوادی آملی

عین نضاخ تحریر تمهید القواعد جلد دوم صفحه ۱۴۸


هو


هرکس جاهل است به معرفت نفس اجهل است به معرفت رب ، و معرفت نفس مصباح کشف احوال ملکوت است و مشکوة شهود اسرار جبروت و معراج وصول به سوی لاهوت. و احدی از بنی آدم نمی رسد به هیچ مقامی مگر بعد از معرفت نفس خود. و این معرفت حاصل نشود به خبر نقلی یا نظر عقلی. بلکه حصولش موقوف به نوری است که از حق بر دل آید و آن نشود مگر به ریاضات متعالیه و مجاهدات متوالیه و تجرد قوی از قیود هوی و به زعم فقیر محض موهبت است از حضرت عزت ،  اگرچه منافی نیست ، توفیق مجاهده هم موهبت است.


حاج میرزا حسن صفی علیشاه طاب ثراه

عرفان الحق صفحه ۲۴


هو


هرکس جاهل است به معرفت نفس اجهل است به معرفت رب ، و معرفت نفس مصباح کشف احوال ملکوت است و مشکوة شهود اسرار جبروت و معراج وصول به سوی لاهوت. و احدی از بنی آدم نمی رسد به هیچ مقامی مگر بعد از معرفت نفس خود. و این معرفت حاصل نشود به خبر نقلی یا نظر عقلی. بلکه حصولش موقوف به نوری است که از حق بر دل آید و آن نشود مگر به ریاضات متعالیه و مجاهدات متوالیه و تجرد قوی از قیود هوی و به زعم فقیر محض موهبت است از حضرت عزت ،  اگرچه منافی نیست ، توفیق مجاهده هم موهبت است.


حاج میرزا حسن صفی علیشاه طاب ثراه

عرفان الحق صفحه ۲۴


و من لا یصفی لبه عن قشوره

یموت بموت النشأة الجسدیة


و للناس اطوار بتخلیص لبهم

لیحیو حیاة النشأة الأقدسیة


پس هر کس که به تزکیه و تصفیه و مجاهدات نفسانیه لبّ روح را از قشر خود که بدن است تصفیه و تخلیص نکرده هر آینه او خود به موت طبیعی جسدی خواهد مرد ، و لیکن مردمان صاحب معرفت را اطواری [اطوار قلبیه] به جهت تخلیص لبّ روح از قشر جسد است ، تا در نشأة اقدسیه ، حیات ابدی و بقای سرمدی حاصل کنند و ایشان را خلع بدن به اختیار خود میسر گردد.


میزان الصواب در شرح فصل الخطاب سید قطب الدین محمد نیریزی قدس سره جلد ۳ صفحه ۱۳۳۸

شیخ ابوالقاسم امین الشریعه خویی


احیاگر بزرگ حکمت و عرفان شیعی سید ابوالقاسم حسینی شریفی ذَهبی مشهور به (راز) شیرازی

 

احیاگر بزرگ حکمت و عرفان شیعی سیدابوالقاسم حسینی شریفی ذهبی مشهور به راز شیرازی نابغه ی نادره ای است که چشم روزگار چون اویی را بسیار کمتر دیده است. اگر این شهسوار عالم عرفان را به تنهایی سند عرفان شیعه ی امامیه بنامیم سخنی به گزاف نگفته ایم. آثار بی بدیل و فراوان او که هریک شاهکاری از ذوق و معرفت و نوآوری است ، حجتی روشن بر این مدعا تواند بود. راز شیرازی جامع علم و عمل و حال و قال بود. هر هنری ظریف و دلپذیر که بتوان در اهل حکمت و عرفان سراغ گرفت به کمال دارا بود. همت آن کامل نظر ، در تربیت مستعدان از یک سو و یکه تازی در ساحت اندیشه و برهان و نویسندگی و شاعری از سوی دیگر همراه با عشقی آتشین نسبت به اهل عصمت و طهارت علیهم السلام جانی نو در حکمت و عرفان و کلا هویت معنوی شیعه ی امامیه دمید. با این همه پس از گذشت بیش از چهار نسل از درگذشت آن افتخار اهل معرفت ، هنوز شخصیتش در هاله ای از ابهام است ، چه او به تنهایی چندین دوره نسل معرفتی را در خویش گنجانده بود. آثار فراوان و متوع جناب راز که به گزارش فرزند ایشان [حضرت سید جلال الدین محمد مجدالاشرف] بالغ بر پانصد هزار سطر است ، در زمینه های مختلف از تفسیر و حدیث و عرفان تدوین یافته ، به رغم تکثر و گستردگی در محدوده ی تعریف شده ای از اسلوب فکری و بالطبع ساختاری ویژه - که حاکی از شخصیت تکامل یافته ی نویسنده ی آنهاست - قابل تعریف است. این ساختار جامع و شگفت انگیز مبتنی بر (( تثلیث معرفت )) است مقصود از این تثلیث ، جمع آمدن خرد ، ذوق و ایمان یا طبیعت و ماورای طبیعت و عقلانیت با یکدیگر است. آنگونه که مظاهر عقل و تجربه را به جوهره ی قدسی (Divinity) الهی پیوند می دهد و در آثار فکری و ذوقی و اجتهادی او صورت ظهور می یابد.

 

مقدمه دکتر محمد یوسف نیری بر کتاب قوائم الأنوار و طوالع الاسرار


هو


حروف اسماء ملائکه ات اند در عالم ارواح ، و این حروف اجساد آن ملائکه[اند] که مدبرانند ، و عمل حروف به ارواح بود نه به صور محسوسه. و رتبت ملائکه ان به ترتیب حروف بود و ترتیب حروف نزد ما به مناسبت مخارج است ، و اول مخارج ها است ، و [بعضی دیگر] گفته اند همزه ، و آخر واو به اتفاق ، و اعلی ملائکه اسم ها و ادنی [ملائکه] واو [است].


شاه نعمت الله ولی

رساله اسرار حروف

مجمع الرسائل شاه نعمت الله ولی جلد ۲ صفحه ۱۱۳۲


هو


در هنگام سلوک ‌‌‌[سید محمد عثمان چشتی مودودی] در طریقه قادری در وقت طی لطایف [اطوار سبعهٔ سبع المثانی] برای ایشان واضح نبود که از لطایف هفتگانه بعد از طی یک لطیفه از کدام لطیفه شروع کنند. بنابراین جهت دریافت سوال خویش به مشایخ معاصر خود مراجعه کردند و ایشان هم از پاسخ سوال ایشان عاجز ماندند تا شبی امام محمد غزالی را خواب دیدند و این مسئله را از ایشان سوال نمودند. امام فرمودند که در موقع تبدیل لطایف که از وظایف خضر است این مسئله رفع می شود. بعدا در یکی از شب ها در خانه ایشان ملاقات حضرت خضر میسر شد و حضرت خضر علیه السلام سبق لطیفه ایشان را تبدیل کرده و فرمودند که نیاز به جستجو نیست. هرموقع که یک لطیفه به کمال برسد من حضوری لطیفه بعدی را برایتان تلقین می دهم. و بعد از آن گاهی اوقات مبارک به ما می گفتند که حضرت خضر حضور یافته و لطیفهٔ دیگری را برایم تلقین فرمودند.


طریقه عالیه صلواتیه / با مختصر معرفی امام صلواتیان و خواجگان صلواتی صفحه ۱۲۷

بسم الله صلواتی - عبدالغفار صلواتی


هو


نشان فناء سالک در پیر عشق خود ، آن است که در سیر باطنی ، خود را به صورت آن بزرگوار بیند به تمام اجزاء و لباس و صورت ، و چنین داند که اوست نه خود.گاهی [سالک] در سیر خود مشاهده می کند که پیر عشق و ولی الهی ظاهر شد و صورتش به تدریج بزرگ شد که تمام عالم را سر تا پا گرفت و به جز او چیزی نیست ، و آن صورت در شخص حلول کرد که هر دو یک صورت شدند.


حضرت سید ابوالقاسم راز شیرازی

قوائم الأنوار و طوالع الأسرار صفحه ۶۵۶


هو


یکی از مشایخ ، به این فقیر پیغام فرستاده ، و اظهار احوال خود نموده ، که فناء و محویت به جایی رسیده است که به هر چه نظر می کنم ، هیچ نمی یابم. آسمان و زمین را نگاه می کنم، نمی یابم و عرش و کرسی را نیز نمی یابم ، و خود را که ملاحظه می کنم ، هیچ نمی یابم، و پیش کسی که می روم ، او را نیز نمی یابم.


فقیر در جواب او نوشتم که این احوال از تلوینات* قلب است و قلب زینه [پله] اول است از این راه. صاحب این احوال ، ربعی از مقام قلب طی کرده است. سه حصه [مرتبه] دیگر از قلب ، او را طی باید کرد. بعد از آن به زینه دوم که عبارت از روح است ، عروج باید نمود. الی ما شاء الله تعالی.


مکتوبات ربانی دفتر اول مکتوب ۲۶۴


پ ، ن:


*جرجانی می نویسد که تلوین گردیدن بنده است در احوال ؛ صاحب نفایس الفنون می نویسد تلوین اشارت است به تقلب قلب میان کشف و احتجاب به سبب تناوب و تعاقب غیبت صفات و ظهور آن ، مادام که شخص از حد صفات نفس عبور نکرده باشد و به عالم صفات قلب نرسیده او را صاحب تلوین نگویند ، چه تلوین به جهت تعاقب احوال مختلف بود و مقید صفات نفس را صاحب حال نخوانند و ارباب کشف ذات از حد تلوین گذشته باشند و بمقام تمکین رسیده.


زمانی که جسم مغلوب روح شود به محض اراده و تصور مکان بعید، روح جسم را به همراه خود می برد بلا مهلتٍ ، چنانکه فرضا خیال جایی کنیم اگر خیال ما قوت داشته باشد به محض خیال باید جسم ما در آنجا به تبعیت روح فورا حاضر شود. (۱)


گوهر شب چراغ صفحه ۲۷۶

مرحوم محمد حسن نیستانکی نایینی


پ، ن:


(۱)- چون به مظاهرت جذبه و محبت علوی و مطاوعت شریعت مصطفوی شخص به مرتبت انسلاخ دست یافت، تواند به عزیمت خویش سیر در اقطار و اکناف عوالم بکند و بدایع ابداع را مشاهده نماید، ولکن چون که خواهد بلا مهلت و دفعتاً به مکانی که مد نظرش است [مکانی که تا به حال به آنجا نرفته] انتقال پیدا کند بیم آن می رود که منتقل در عوالمی به مشابهت مکان مد نظر شود و گمان برد که در آن مکان است. ولکن کسی کی خیالش قوت یافته اگر توجه به مکانی بکند [حتی اگر به آن مکان نرفته باشد] صورت آن مکان در خیالش نقش می بندد و تواند که قالب مثالی خویش را دفعتا و بلا مهلت به آن مکان منتقل نماید.در طی الارض که نتیجه استیلاء نفس است بر این بدن جسمانی، شخص چون توجه به مکانی که مد نظرش است بکند صورت آن مکان در خیالش نقش می بندد و چون نفس قوت کافی را دارد تواند که قالب جسمانی را به آن مکان منتقل نماید. گرچه بعضی از اولیاء الله با صرف توجه توانند که ابدانی در اقطار و اکناف عالم انشاء کنند که این مقام مختص اولیاء اهل تکثیر است و بحثی جداگانه می طلبد.


هو


مقامات اولیاء الله را نسبت به حضرت علی مرتضی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تفاوتیست بس عظیم ؛ ولایت حضرت علی مرتضی که از مقام قلب ناشی شده است افضل و اشرف است از ولایت ولی از اولیاء الله که از مقام اخفی ناشی شده است ، گرچه آن ولی تمامی کمالات طور اخفی را به انجام رسانیده باشد.  سیر اولیاء الله همیشه زیر قدم صدیق اکبر و فاروق اعظم حضرت علی بن ابی طالب است.


فبلغ اللّه بکم أشرف محل المکرمین وأعلی منازل المقربین وأرفع درجات المرسلین حیث لا یلحقه لاحق ولا یفوقه فائق ولا یسبقه سابق ولا یطمع فی ادراکه طامع (چنین بود که خدای متعال شما اهل بیت را به شریفترین مقام اهل کرامت و عالیترین منزلت مقربان و رفیعترین درجات پیامبران خود نایل گرداند. همان مقام بلندی که از گذشتگان و آیندگان کسی بدان نخواهد رسید و فوق آن مرتبه احدی راه نخواهد یافت، و تا ابد هیچ پیشی گیرنده ای بدان پیشی نخواهد گرفت و هیچگاه کسی درک آن مقام را نیز طمع نشاید کرد / زیارت جامعه کبیره) 


به درباری که جبرائیل اندازد کلاه آنجا

اگر مردی بقدر نیم مژگان کن نگاه آنجا (معنی)


اُ - ش


هو

در تفسیر اهل عصمت علیهم السلام وارد است که صراط مستقیم ولایت حضرت علی مرتضی علیه السلام است که صراط جمیع رسولان خداوندی است ؛ یعنی همگی بر صراط ولایت آن بزرگوار سیر و سلوک می نمایند.

میرزا ابوالقاسم الحسینی الشریفی (راز) شیرازی
قوائم الأنوار و طوالع الأسرار صفحه ۶۲۴

هو


حضرت واهب العطایا آن حضرت [حضرت صاحب امان] را مانند یحیى علیه السلام در حالت طفولیت حکمت عطا فرمود و در صغر سن امام انام گردانید. و بسان عیسى بن مریم علیه السلام در وقت صباوت به مرتبه ارجمند رسانید. عجب است از اشخاصى که قائل اند بر این که خواجه خضر و الیاس از انبیاء و شیطان و دجال از اعداء در قید حیاتند ؛ و انکار دارند وجود ذى وجود صاحب امان را و حال آنکه آن حضرت افضل است از انبیاء سلف ، و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیه ؛ عجب تر آن که بعضى از متصوفه که خود را از اهل دانش شمارند و از ارباب بینش پندارند قائلند بر این که در ملک هندوستان در میان برهمنان و جوکیان مرتاضان و ریاضت کشان مى باشند که به سبب حبس نَفَس و قلت اکل چند هزار سال عمر کرده و مى کنند، با وجود این منکر وجود آن حضرت اند. انکار وجود آن حضرت در حقیقت انکار بارى تعالى است . آنان که منکر وجود آن حضرتند و لفظ مهدى و صاحب امان را تأویل مى کنند ، از کوردلى ایشان است ، و الا به اندک شعورى چه جاى انکار است والله یهدى من یشاء الى صراط مستقیم .


حاج میرزا زین العابدین شیروانی (مست علیشاه) نعمت اللهی

بستان السیاحه جلد سوم صفحه ۱۶۹۴


هو


بدانکه مابین اهل شریعت و اهل طریقت ، یعنی عالم ظاهری و عارف حقیقی ، در حقیقت اختلافی نیست. در صورتیکه عالم متشرع را اغراض دنیوی دامنگیر نباشد و عارف صوفی تصفیه قلب و نفس کرده باشد هر دو بر سر یک مطلبند و نزاعی با هم ندارند. زیرا که اصل مطلب تصوف و لب سخن اهل معرفت این است که بعد از تحصیل عقاید حقهٔ اسلامیه اثناعشریه باید به قدر ضرورت از دنیا گرفت و به کم قناعت کرد و نفس سرکش را به ریاضات داشت تا به قبول احکام الهی مطیع شود و قلب را همیشه به یاد خدا داشت تا ملکه شود و غیر خدا از خاطر برود.


حاج میرزا حسن صفی علیشاه طاب ثراه

عرفان الحق صفحه ۱۰۳


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ هواداران رامبد جوان و خندوانه 73 ایران Jamie نارون دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. سالم زیبا آرلیس دانلود رایگان کتاب هنر ظریف بی خیالی ترجمه فارسی pdf